#نوشته_تولیدی_خودم
#قسمت_پنجم
عاشورا، تنها حکایت عطش، ستم و اسارتی نیست که بر خاندان پیامبر(ص) رفت؛ عاشورا، تجلی گاه ایمان، عشق و حماسه نیز هست. عاشورا، تمام روح زمان است در کالبد زمین. عاشورا، هویت ماست . عاشورا،یک پیام آسمانی در زمین که پژواک آن همواره به گوش وجدان های بیدار آزادگان درهر زمان و مکان می رسد و آنان را به خود فرا می خواند.
عاشورا،یک روز در یک جغرافیای خاص نیست. گستره عاشورا چنان وسیع است که تاریخ ظرفیت آن را ندارد.
فرهنگ عاشورا و مفاهیم والای مکتبی اش به آدمی می آموزد تا زمانی که به حق،عمل و از باطل دوری نمی شود، اهل ایمان باید به دیدار پروردگارشان مشتاق و راغب باشند که سرور و سالار شهیدان ، مرگ را در چنین شرایطی جز سعادت و زندگی در کنار ظالمان را جز سیه روزی و ننگ نمی دانست.
عاشورا، حجت را بر انسان تمام کرد تا هیچ کس را هیچ گاه بهانه نماند. اینجا شیرخواره نیز می تواند فریاد بزند، بگرید و در صفیر زهر آگین تیری سه شعبه، مظلومیت حق را بازگو کند. اینجا نوجوانی می تواند اسب عشق زین کند و در دریایی از تیغ وسنگ و نیزه و قهقهه فرو رود. اینجا مردی می تواند تشنگی اش را در امواج رودخانه، پیش پای عطش روح،قربانی کند و تشنه کام از آب بیرون آید و بازوانش را در دفاع از حریم ایمان رها کند و مشکی از رشادت و حماسه و عشق را به خیمه های فردا برساند.
امروز عاشوراست و فاصله میان عاشق و معشوق،فرا رفتن و فرود آمدن شمشیری است در ازای یک تیر، پرتاب یک سنگ و نوازش آرام خنجری بر حلقوم.فاصله ها برمی خیزند.
ازصبحگاه تا شامگاه، فرصت پرواز است. تشنه کامان برکوثر وصال،دل بسته اند. دل ها ملتهب از ملاقات مبارک پوست با شمشیر،سینه با نیزه،تن با تیغ و پاره پاره پیکری با سم اسبان مهاجم است.
امروز عاشوراست و خیمه ها میزبان لهیب شعله ها ، گونه ها در انتظار سیلی ستم،دست ها در تمنای زنجیر،پای ظریف کودکان میهمان زخم خارسکان و چشم در سایه بان خورشید،درگستره بیابان در جست وجوی پدر،عمو،برادر و یاور.
دلنوشته کربلا